سرنوشت تلخ بعضی کتاب های دینی

به گزارش وبلاگ عینک با کلاس، قاسمعلی فراست از آسیب هایی که به ادبیات دینی وارد شده و دفاع بد بعضی از نویسندگان و مسئولان از دین می گوید. او همچنین به کتاب سازی توسط مسئولان غیرحرفه ای اشاره و از این موضوع به عنوان سرنوشت تلخ بعضی از کتاب های دینی یاد می نماید.

سرنوشت تلخ بعضی کتاب های دینی

این نویسنده در گفت وگو با وبلاگ عینک با کلاس، درباره شرایط ادبیات دینی و کیفیت کتاب هایی که در این حوزه منتشر می شوند، اظهار کرد: وقتی می گوییم ادبیات، قبل از هرچیز کتاب و نوشته ما، چه برای کودک و نوجوان و چه برای عظیمسال، باید ساختار ادبی داشته باشد و اگر ساختار و قالب ادبیات نداشته باشد هرقدر موضوع به دردبخور، قابل استفاده و مفید باشد در این قالب فدا می شود. لذا کتاب باید قبل از هرچیزی ادبیات باشد و بشود در قالب ادبیات آن را تعریف کرد.

او سپس گفت: تعداد بسیار کمی داستان داریم که در حوزه دین کار نموده اند و قابل استفاده و دفاع هستند، اما متأسفانه در میان این تعداد اندک، فراوان کتاب هایی داریم که به نام دین و آموزش مسائل معنوی، چه برای کودک و نوجوان و چه برای عظیمسالان منتشر می شوند که نه تنها کمکی به حوزه دین نمی نمایند بلکه آسیب بسیار زیادی به این موضوع وارد نموده و می نمایند. متأسفانه ما مسئول کارنابلد و غیرحرفه ای فقط پشت میز شهرداری و تلویزیون و اداره ها و وزارت خانه ها نداریم بلکه در حوزه ادبیات و هنر هم آدم هایی داریم که کارنابلدند و به خاطر نسبت هایی که با آقایان دارند، آمده اند و کارشان این است در قسمتی که وارد شدند کار را خراب نمایند.

فراست اضافه کرد: ما در جامعه مان دو جانباز داریم؛ جانبازهایی که در خیابان حضور دارند و من و شما می بینیم و می شناسیم و جانبازی هم هست که اصلا متوجه آن نیستیم و آن دین است که قربه الی الله و به نیت خداپسندانه چنان ضربه ای به آن می زنیم که بیا و ببین. من در حوزه جامعه کاری ندارم زیرا تخصص من نیست اما وقتی ضربه ای را که به ادبیات از جانب بعضی از مسئولان فرهنگی در حوزه دین و در بخش کودک و نوجوان می خورد، می بینم یاد جمله ارزشمند پدر فرهنگی ام دکتر شریعتی می افتم که فرمود اگر قرار است موضوع و یا کسی را خراب کنید از او بد دفاع کنید. ما دقیقا داریم از حوزه دین، بد دفاع می کنیم. بی تعارف باید بگویم عظیمترین ضربه به این حوزه وارد شده و همچنان وارد می شود.

او اعلام کرد: تعداد اندکی از آثاری را که منتشر می شود، می توان ادبیات خواند و از خواندن شان لذت برد. بسیاری از این کتاب ها بسنده نموده اند به سفارش جاهایی که تصورشان از دین مستقیم گویی است؛ مستقیم در داستان آیه بیاورند، مستقیم از خدا بگویند، مستقیم از امام حسین علیه السلام بگویند و قربه الی الله دین را مثله نمایند که این موضوع ادامه دارد.

نویسنده هر زندگی یه قصه است و نخل های بی سر در ادامه گفت: نکته دیگری که من به آن خیلی اعتقاد دارم این است که اصلا تصور نکنیم داستان دینی لزوما داستانی است که مستقیم از دین و دیانت صحبت کند. اصلا این طور نیست. ما وقتی به بچه ها یاد بدهیم که محبت داشته باشند، مهربان باشند، باگذشت باشند، صبر داشته باشند و بیندیشند و مسائلی از این قبیل بدون شک آن ها را در حوزه دین و دین باوری عظیم نموده ایم. مگر غیر از این است که دین آمده تا به بشریت انسان بودن را بیاموزد؟ عظیمان دین ما فرموده اند: هل الدین الا الحب؛ دین غیر از دوست داشتن و مهرورزی است؟ دینی ترین و قابل دفاع ترین داستان های دینی داستان هایی است که این ها را به صورت غیرمستقیم به بچه ها آموزش بدهد.

او همچنین درباره کتاب سازی در این حوزه اظهار کرد: کتاب سازی ها چند دسته است؛ دسته اول کتاب هایی است که به دست مسئولان غیرحرفه ای برای دادن بیلان کار و گزارش کار درمی آورند که بگویند در فلان جا که بودیم مثلا 500 عنوان کتاب دینی درآوردیم. کاری ندارند که آیا محتوای مطالب سندیت دارد یا خیر، و اگر سندیت داشته باشد در ساختار ادبی مستحکمی هم نوشته شده یا نه. فقط بسنده می نمایند به این که تا مدیر هستند اگر کاری را آغاز می نمایند حتما در زمان مدیریت خود گزارش کارش را بدهند، حتی اگر ناقص یا ضعیف باشد. اصلا رضایت نمی دهند که کار درازمدتی آغاز نمایند، کاری که مثلاً پنج سال آینده جواب بدهد. او با خود می گوید چون مدیریت من نامعلوم است پس تا زمانی که هستم باید این کار انجام و در کارنامه ام ثبت شود؛ لذا بسیاری از کارهایی که درمی آید متاسفانه از این سرنوشت تلخ برخوردار است.

این نویسنده در ادامه اعلام کرد: گروه دیگر کتاب هایی هستند که به دست نویسنده های غیرحرفه ای منتشر می شوند؛ مثلا فلان نهاد بودجه ای دارد اما دنبال نویسنده حرفه ای که حق الزحمه بیشتری می گیرد نمی رود بلکه دنبال کسانی می رود که به هر قیمتی داستان می نویسند، او را صدا می زند و مبلغ کمی به او می دهد. این نویسنده هم حواسش نیست که اولا قلمش را می فروشد و ثانیا به نیتی که دارد خیانت می نماید. او به جای این که از عاشورا و حسینی بگوید که بچه ها علاقه مند شوند، چیزی می گوید که بچه ها گریزان می شوند زیرا کتاب غیرجذاب است و جاذبه ای ندارد. گروه دیگری هم هستند که خودشان کتاب می نویسند و چون هیچ ناشری حضور پیدا نمی کند به خاطر ضعف داستان آن را چاپ کند - البته در این بخش استثناهایی هم وجود دارد - با پول خود کتاب را چاپ و توزیع می نماید. بسیاری از کتاب هایی که در این صنف می گنجند، کتاب سازی هستند که هم روی دست توزیع نماینده می مانند و اگر به دست من مخاطب برسند، چون جاذبه ندارند، کتاب را کنار می زنم و چه بسا ممکن است از کتاب زده بشوم.

او در سرانجام اظهار کرد: فکر می کنم یکی از دلایل کتاب نخواندن مردم ما دسترسی نداشتن به کتاب خوب است. به نظرم کتاب خوب بویی دارد که آن بو همه جا پخش می شود و سر ما به طرف آن بو برمی شود؛ نگاه نمی کنیم این عطر خوشبو را کدام خانم و آقا استفاده نموده است، ناخودآگاه بو می کشیم و سرمان به آن طرف برمی شود. کتاب اگر کتاب خوبی باشد و مزه و شیرینی اش در کام خواننده بنشیند، فکر نمی کنم انسانی پیدا شود که دنبال آن نرود.

منبع: خبرگزاری ایسنا

به "سرنوشت تلخ بعضی کتاب های دینی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سرنوشت تلخ بعضی کتاب های دینی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید